- صفحه اصلی
- کتاب ها
- پزشکی
- زیبایی موهبتی الهی
زیبایی موهبتی الهی
نيست خداوندي چون او قابل پرستش که زیباترین اسمها برای اوست، همان خدائی که آفریدگار پرورنده صورتگر بینظیر است، برای او نامهای زیبایی است. زیبایی در کنار حزن و عشق تکمیل کننده زندگی ایده آل است.هیچکدام از این سه ما را از دیگری بی نیاز نمی کند و همواره امید وصال به معبود نهایی در گرو حسن و زیبائی جمال اوست.اگر خوبی، زیبائی و طراوت نباشد چگونه ميتوان بدی، زشتی و نقصان را درک کرد و کاری زیبا و هنری جاودان از خود باقی گذارد. اثری که متعلق به جمال حقیقی و ذات اقدس باریتعالی است. اگر ما به زیبائی خدمت کنیم در واقع و حقیقت امر به پروردگار و صاحب زیبائی یاری رسانده ایم. زیرا فرموده اند الله جمیل و یحب الجمال.اگرچه زیبائی دیدگاه مختلفی دارد ولی آراستگی فطری و هماهنگ، اصل بیان زیبائی است. برای مثال، آنگاه که خداوند بشر و هیئت زیبای او را نقش زد و ساخت برای تکمیل جمال مبارک او بینی را در شکل موزونش آراست یعنی خلقت بینی هرکسی هماهنگ با سایر اعضاء اوست به همین دلیل گاهی برخی افراد که از روی تقلید و مد شکل طبیعی آن را تغییر ميدهند با وجود کوچکی و تبدیل جدید، زیبائی خود را هم از دست ميدهند و چه بسا روان خویش را با عملی ناهمگون بیمار ميکنند و تا پایان زندگی خود را ملامت ميکنند، گرچه سودی ندارد.
اینگونه کارها و نگرش ها به علت نداشتن تفکر و اندیشه عاقلانه است که مجموع آفرینش را پیوسته و زیبا نمی شناسد. جزء نگری یا به اصطلاح "دیدگاه نوک بینی " سبب این تقصیر در تشخیص و درمان شده است. در طب کل نگرچه بسا تغییر مو، قوام، رنگ و جلوه پوست ناشی از یک بیماری جدی روانی یا جسمی شدید باشد. این دقت ها تنها در نظر حکمای گرانقدر و مبانی عالی دانش معصومین علیهم السلام قابل تشخیص است.
بنابراین در بیماریهای پوستی تنها به مصرف پماد، قرص واز این قبیل نباید اکتفا کرد بلکه گاهی یک رژیم غذائی یا تقویت مو و اصلاح مزاج ميتواند بیماری پوستی چندین ساله را درمان کند.
امیدواریم این کتاب و مطالب کوچک آن، خدمت بزرگی به شما خوانندگان و دست اندر کاران بهداشت و درمان باشد. اگر نسخههاي متعددي ذكر شده است، خوانندگان عزيز ميتوانند هر يك از موارد مفيد و همگام با مزاج و امكانات را انتخاب كنند. و هر نسخه در حقيقت بيوفايي به صاحبان دانش و مجربان طب اسلامي – ايراني بود.
ابومحمد هارون بن موسی تَلَّعُكبَری [كه خدايش از او خشنود باد] در گزارشی [روايی] میگويد: محمد بن هَمّام بن سُهيل [رحمتاللّه عليه] در حديثی كه نقل كرده میگويد: حسن بن محمد بن جمهور برای ما نقل كرده كه وی میگويد: پدرم از احوال [امام] ابوالحسن علی بن موسی الرّضا [صلوات و درود خدا به او و پدرش باد] باخبر بود و هنگامی كه از مدينه به سوی مأمون در خراسان عزيمت فرمود از نزديكان ويژه و از همراهان خدمت حضرتش بود، تا وقتیكه امام در طوس در چهلونه سالگی به شهادت رسيد.
[پدرم] برای من چنین نقل کرد: مأمون در نیشابور بود و در مجلس او، آقا و سرورم [حضرت] ابوالحسن الرضا علیهالسلام و گروهی از فلاسفه و پزشکانی چون یوحنًا بن ماسویه، و جبرئیل بن بَختیشوع، و صالح بن بَهلَمَه هندی، و بسیاری از دانشوران و نخبگان علوم، و صاحبنظران و اهل كاوش و نظر نيز حضور داشتند.
دامنه ی بحث به عرصۀ طب و سلامت جسم و توانمندی، تحكيم و قوام بدن انسان كشيده شد. مأمون و حاضران در اين گردهمایی مشغول بحث و گفتوگو و گرم سخن شدند، سروصدای مناظرات و مباحث علمی به اوج رسيد. سخن در كيفيت تركيب ساختار بدن و اينكه خداوند متعال چگونه جسم آدمی را از عناصر و اضداد تركيب نموده است و چگونه طبایع چهارگانۀ متضاد را در آن گرد آورده است و بحث در زيان و منافع مواد غذايی و آسيبهای برخاسته از بيماریها به ميان بود.
امام ابا الحسن الرضاعليهالسلام فرمود: من اندوختهای دارم كه بر اساس تجربه و آزمايش كاملاً به درستی آن آگاهم و همراه اين اندوخته است آنچه گذشتگان مرا به آن آگاه كردهاند و به درستی آنها اطلاع يافتهام. اینها از جمله دانشهایی است كه روا نيست انسان به آن جاهل باشد و كسی چارهای جز رجوع به اين آموزهها ندارد. و من اين اندوختهها را [كه محصول آزمايشهای شخصی است] جمعبندی کرده و توضيح خواهم داد؛ آموزههايی كه نياز بسیار به فهم آن است.